شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب
بانگی زدند بر همه؛یا صبر ویا صبور آتش رسـیـد بر در خـانـه؛بلا به دور
انگـارواژهها هـمـگی جانگرفـتـهاند گویا دمیدهاند در این شهر،نفخ صور
پشت در شکسته چهـل مرد جـنگی و آنسو بزرگ بانوی دین،یک زن غیور آتش زبـانهمیکـشـد وشـعـلـهمیزند بر چهرهای که برده جلالت زروی حور اینجا مـدیـنـه است الـهـی که بشـکـنـد دستی که رفت سمت دروفاطمه به زور
شد آسمان به روی سرمرتضی خراب
صبـری دهـد خـدا بهدل زاربوتراب
چشمی به هم زدند وفضاغرق دود بود چـشم عـلـی و آل عـلـی مثل رود بود
تاحـمـلهورشـدند بهآن جایـگـاه وحی گلبرگ یاس بود که رنگش کـبود بود این حیدراست نقش زمین یاکه همسرش در کارزار جنگ،چه وقت سجود بود
هم تازیـانه بود وغـلاف ولـگـد ولی میخی به فکرنخ کـشی تاروپود بود محسنکه سقط شد همهجا سوت وکورشد آهی کـشـید فـاطـمـه و گـفت زود بود